۱۳۹۲/۰۷/۰۱

پنهانی


 حرفی بود، نوشته شده، در زیر پیراهن
حرفی که قرار بود بعد از گل، به تو نثارش کند 
بازیکن مصدوم

۱۳۹۲/۰۶/۱۳

ریل های داغ




چمدانم با قطار صبح رفت
کفشهایم روی ریل های داغ ، تعادلشان را حفظ می کنند
 خاطراتم در ایستگاه چشم به راهند
 من تکه تکه ترین مسافر جهانم

۱۳۹۲/۰۳/۱۷

آخر بازی

دنیام یک رنگی شده . نمیدانم چه رنگی . اسم ندارد.
شده رنگ خمیر ِ بازی بچگی هام ، وقتی بعد از کلی بازی و ساختن و خراب کردن ، حوصله مان سر می رفت و همه را قاطی می کردیم .
دقیقا همرنگ یک لیوان پسمانده ی آب نقاشی با آبرنگ . انگار همه ی رنگ های خوب را قورت داده و قی کرده . قروقاطی شده . گندش در آمده.