۱۳۸۹/۰۵/۱۹

ماهی کوچک تو


ماهی عاشقی خواهم شد
حتما که نباید عید باشد ، مرا به خانه ات ببر
توی تنگ کوچک کنار پنجره ، یک عمر برایت می رقصم

تو که از جنازه ی روی آب مانده نمی ترسی ؟

۱۹ نظر:

  1. خط آخر بد پتکی میکوبه تو سر آدم

    مثل همیشه عالی

    پاسخحذف
  2. آخه آدم اگه با خريدار مورد نظر بره كه جنازه نميشه كه! ;)

    پاسخحذف
  3. خط آخرش خیلی خوبه.ولی اون خط های وسطش اضافات داره.تو دو خط خلاصه ش میکردی عالی میشد

    پاسخحذف
  4. عالی مینویسی دختر، حیف که دیر به دیر میای.

    از جنازه ی روی آب میترسد، میدانم!

    پاسخحذف
  5. آخرش چقدر عجیب بود
    اما ماهی کوچک ِ من همچنان می رقصد

    پاسخحذف
  6. خیلی زیبا بود.

    نظرت در باره تبادل لینک چیه؟

    پاسخحذف
  7. خیلی قشنگ بود
    خیلی زیاد
    به خصوص شوک خط آخر

    تصویرشم خیلی زیباست. یه دنیا حرفه عکسه

    پاسخحذف
  8. خیلی زیاد می‌شه حرف از این شعر

    دارم همه‌ی سعی‌ام رو می‌:نم ببینم این پنج‌تا جمله رو با چه روش دیگه‌ای می‌شه به‌هم چسبوند. جمله‌های کوتاهی که یه حسی بهم می‌گه لااقل یکی‌ش سر جای خودش نیست

    "ماهی عاشقی خواهم شد
    حتما که نباید عید باشد
    مرا به خانه ات ببر
    توی تنگ کوچک کنار پنجره
    یک عمر برایت می رقصم"

    به نتیجه‌ی خاصی نرسیدم هنوز
    اما
    تصویرهای توی شعر محشر بود
    مصرع آخر چیزی فرای محشر

    عالی
    عالی
    عالی

    پاسخحذف
  9. قاصدک
    قاصدک
    قاصدگ

    برمی‌گردم
    حتمن

    خیلی سر ذوق اومدم!

    پاسخحذف
  10. عاشقانه آماده رقصم، حتی اگر رقص، رقص مرگ باشد

    پاسخحذف
  11. چرا از جنازه روی آب افتاده می ترسم !!!

    پاسخحذف
  12. حتما که نباید عید باشد؛
    مرا به خانه ات ببر.
    ماهی عاشقی خواهم شد
    که توی تنگ کوچک کنار پنجره
    یک عمر برایت می رقصم.
    راستی
    تو که از جنازه ی روی آب مانده نمی ترسی؟

    .
    .
    .

    مثلن این‌جوری به ذهن من چفت‌تره. حس می‌کنم ارتباط سطرها بیشتره

    هم‌چنان عالی

    پاسخحذف
  13. من هنوز ماهی عیدمو دارم یه حسی بهش دارم اینو خوندم بدتر شدم

    پاسخحذف